ای کاش همیشه بچه بودیم. ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم. ای کاش همیشه رویای کودکیمون پابر جا می موندن. ای کاش درک و فهممون به همون اندازه کودکی بود.
وقتی بچه که بودیم فکر می کردیم بدترین رنج و درد و تنبیه اینه که بابا و مامانامون دعوامون کنن، برامون تنقلات نخرن، اسباب بازی نخرن. اما غافل بودیم بزرگ که بشیم قراره دلمونو بشکونن، تنهامون بزارن.
ای کاش هیچ وقت عوض نمی شدیم، مثل بچه ها بهونه می گرفتیم، مثل بچه ها گریه میکردیم، ایکاش گریه هامون از روی دل تنگی نبود. ای کاش پاکی و صداقت دوران کودکی باقی می موند. اون وقتا با یه پفک و چیپس زود گول می خوردیمو آروم می شدیم اما حالا چی؟ حالا اگه یه دنیا هم بهمون بدن آروم نمی شیم.
اگه مثل دوران کودکی صادق بودیم دیگه هیچ کس از هیچ کس دل خور نبود، دل هیچ کس نمی شکست.
تا حالا یه بچه رو در حال خواب، خندیدن، گریه کردن، غذا خوردن و حتی اذیت کردن دیدی؟ یا بهتره بگم بهش توجه کردی؟ وقتی که خوابه معصومیت خاصی تو صورتشونه، وقتی می خندن انگار همه شادیای دنیا رو رییختی تو دلشون. خندین یه بچه نعمت خیلی بزرگیه پس بیشتر بهش دقت کن. به گریه هاش خوب دقت من که دلم خیلی دلم براشون می سوزه از اینکه نمی دونن چند ساله دیگه این گریه های الکی تبدیل میشه به دل تنگی، به گریه های بی بهونه. به خوردن غذاش دقت کن با چه لذتی غذا می خوره؟ اما نمی دونه بزرگ که بشه دیگه این لذت و شاید نتونه تجربه کنه. خوش به حال بچه ها که دنیای ساده و پر از رویای بچگونه دارن.
وقتی بچه هستی دنیات تو یه اتاق و اسباب بازی خلاصه میشه اما وقتی بزرگ میشی دنیا با اون همه وسعتش برات کوچیکه. ای کاش دنیای ما با بزرگ شدنمون بزرگ نمی شد. ای کاش ما هم مثل بچه ها غرور نداشتیم که اگه خطایی هم ازمون سر زد اگر چه حتی تقصیر ما نبوده بتونیم معزذرت خواهی کنیم.
چرا ما آدما وقتی حساس می شیم، وقتی از هم قهر می کنیم، وقتی دوست داریم کنار هم بمونیم، وقتی ایرادای الکی می گیریم، وقتی بهونه می گیریم که چرا کنار هم نیستیم، وقتی با یه حرف کوچولو گریه می کنیم ، زود میگن این بچه بازیا رو بزار کنار. گه اونا چشونه.
من میخوام یه خواهش کنم. بیاین هر از چند روزی بچه بشیم بیاین برا یه بارم که شده دوباره صادق بشیم دوباره کوشولو بشیم.
خدایا کمکم کن تا بچه بشم، تا دیگه دنیا برام بی ارزش باشه، تا گریه هام از دل تنگی نباشه.
کمکم کن