آمده ام از بام بهشت به زیر سقف کبود
که سر دهم از آینه بود و نبود
برای آن دمی که من از دلم رفته بودقرا
برای آن شبی که کرده بودم از خود فرار
تو را زخمی و خسته و آرام دیده ام رفیق
چونان ماهی فتاده به خاک عشق رفیق
زه بوسه ای که به سر بند یا مهدی ات زده ام
بر این تعلق تا ابد مهر عشق آفرینی زده ام
بسان پرند ه گان عاشق رهیده از فقس
نقش تورا به قاب آسمان کشیده ام و بس
به یادت همه لا له های چمن به رنگ خون شده است
نگاه کن ببین؛ که دل آب هم خون شده است
مزار خون خدایی ات در جان دلم همیشه گی گردید
زه نامه های پر از غزلاز عشق تو دل ذره ها هم آب گردید
بیا سوار بی مثال شهر ایثار و دل دادگی
بیا که چندخط شوق نویسیم و درس آزادگی
تو رفتی و عشق با تو بال و پر گرفت و پرید
خیال چشم عشق راحت و خواب از سرشد پرید
بیا و برایم تو قران به سر بگیر و دعا کن رفیق
که روز حادثه سخت است برایم ای رفیق