سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دورى تو از کسى که تو را خواهان است ، در بهره‏اى که تو را از اوست نقصان است ، و گرایشت بدان که تو را نخواهد خوار ساختن گوهر جان است . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :8
کل بازدید :122002
تعداد کل یاداشته ها : 64
103/2/26
7:24 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
دست به قلم[75]
عجب ان نیست که من خرقه می آلود کنم عجب آن است که تو باشی و دلم آلوده شود

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

.•* *•. .•*.ستاره.•* *•. .•*.

 

عشق از هیچ قانون و قائده ای تبعیت نمی کند.

تصمیم گیرنده قلب است و تصمیم او از اهمییت بر خوردار است.

همه ما ین مسئله را تجربه کرده ایم. لحظاتی وجود داشته اند که هر یک از ما اشک ریزان گفته ایم : از عشقی در عذابم که ارزشش را ندارد. ما در عذابیم چون احساس میکنیم بیشتر از آنچه ستانده ایم، نثار کرده ایم، ذر عذابیم چون ارزش عشق نا شناخته باقی می ماند و در عذابیم چون قادر نیستیم قوانین خود را تحمیل کنیم.

اما در نهایت هیچ دلیلی برای عذاب ما وجود ندارد چرا که در هر عشقی بذری نهفته است که ما را به تکامل می رساند. هر چه عاشق تر باشیم به تجربه ی معنوی نزدیک تر می شویم. کسانی که به راستی واقع بین هستند و کسانی که روحشان از عشق نورانی است، توانستند بر همه ی قیود و تعصبات زمان خویش غالب آیند. آنها توانستند اواز بخوانند، بخدند و با صدای بلند نیایش کنند؛ آنها شاد بودند چرا که عاشق قاذر است دنیا را فتح کند و از با ختن هراسی ندارد. عشق راستین یعنی ایثار با تمام وجود.

زندگی معنوی بدون عشق میسر نیست. هیچ کس عاشق نمی شود تا نیکی کند ، به دیگران یاری دهد و یا از کسی حمایت نماید. اگر این گونه عمل کنیم دیگران را حقیر و خود را فرزانه و بخشنده انگاشته ایم. این مسئله ارتباطی به عشق ندارد. عشق یعنی صمیمت و همدلی با دیگری و نشانی از خدا را در او یافتن.

( کنار رودخانه پریدا نشستم و گریه کردم)پائولو کوئیلو

 

دو غریب

ای که هوای من شده ای،

دم زدن در تو حیات من است.

ای که در گذر گاه عمر ، تو را یافته ام،

تو مرا می سازی و من تو را می سازم.

تو مرا می سرایی و من تو را می سرایم.

تو مرا می تراشی و من تو را می تراشم.

تو مرا می نگری و من تو را می نگرم.

من تو را بر صورت خویش می سازم،

دکتر شریعتی


  
  

 

 

 

 

تو از بازان آرزو هایم آمدی

تو از رنگین کمان آبشاران آمدی

تو مانند چرخ یک پروانه از طوف گلها آمدی

عزیز ترینم تو با عطر گلهای بهاری آمدی

بمان و باش با من که میمیرد دل به فراق تو

خمیده می گردد قامتم از نبود تو

بمان تا سر شار شوم از بودن با تو

دل از دست می رود در غم دوری تو

پرواز در هوای تو زیباست و دیدنی

عشق به زندگی با نگاه تو آزمودنی

خواب رو یایی در کنار تو دیدنی

و طعم زندگی با حضور تو چشیدنی

با من غریبه مباش که ای عزیز ترینم

ای آواز صدای قلبم در سکوت تنهاییم

گم می شوم در سپیدی دستات ای زیبا ترینم

میمیرد دلم در نیازحضور ت زیباترینم

بمان و هزگز حرف دوری مزن که بیمارت شدم

ای آواز تمام لحظه های زندگی من گرفتارت شدم

ای التیام زخم بی کسی محتاجت شدم

ای همه هستی ام من خواهانت شدم


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >